انگور یکی از قدیمیترین گیاهانی است که انسان کاشتن آن را آموخت. در کتابهای دینی کهن و در بسیاری از اسطورهها و سرودههای ملل نام انگور و موستان بسیار آمدهاست.انگور علاوه بر خوشمزه بودن و خواص دارویی مفیدش در شعر پارسی نیز مورد توجه بسیاری از شاعران ایرانی شدهاست که در این بخش مجموعه ای از شعرهای اصیل پارسی با مضمون انگور را برای شما کاربران عزیز گردآوری کردهایم. شما میتوانید این مطالب را با توجه به موضوعات کپشن یا….. فضای مجازی تان به کار بگیرید تا دوستانتان نبز لذت ببرد.
قــرارمــان فصــل انگــور!
شــراب کــه شــدم
تــو، جــام بیــاور، مــن، جــان!
وانچ ماند همه را باده انگور کنیم
هم در انگور شیره انگور
غلام هردو گشته مشک و کافور
نیست در شیره کز انگور چکد
بنشین ورق ورق کن انگور مست پر کن
قاب نگاه من را بر روی دست پر کن
غوره را انگور کرد انگور را میهای ناب
که انگور از انگور گردد سیاه
در شیشه اگر خون دلی هست به ما ده
در ساغر ما باده انگور نگنجد
مستی شراب هفت ساله دارد
انگور هایش
درخت تاکی
که زیر سایه اش
به من گفتی:
“دوستت دارم”
دست هایت
خوشه های انگورِ گس
شراب می شود
مست می کند
رسیدنت را
برای ماندنت دوست دارم
انگور شیرین است
اما شراب چیز دیگریست.
مست از شراب نوشین
جانا بیا و بنشین